تحولات منطقه

*طیبه مروت

نمی توان از حسین بن علی(علیه‌السلام) نام برد و عاشورا را به خاطر نیاورد. نام سیدالشهدا(علیه‌السلام) با عاشورا گره خورده و این پیوند چنان محکم است که حتی در روز تولد پاسدارشریعت محمدی نیز ناگزیر به دشت نینوا قدم می‌گذاریم.

درباره چرایی شکل گیری قیام امام حسین(علیه‌السلام) باید از شاخص‌های سیاسی و جامعه شناختی عصرامام حسین(علیه‌السلام) سخن گفت. زمینه سیاسی و اجتماعی دعوت کوفیان که به هجرت و رویداد عاشورا انجامید را باید در نبود توازن در قدرت سیاسی و اجتماعی حکومت یزید جست وجو کرد.

نخستین پایه‌های حکومت در زمانه پیامبر(صلی الله علیه و آله) در مدینه النبی در حالی پایه گذاری شد که رسول الله حکومتی مبتنی برقدرت اجتماعی بنا نهاد، یعنی با قدرتی برخاسته از توده مردم که بیرون از سلسله مراتب رسمی قدرت قرار داشتند. در حکومت نبوی، قدرت سیاسی برخاسته از قدرت اجتماعی بود، تمام تحولات دوران مدینه بیانگر این نکته است که شکافی میان قدرت سیاسی و اجتماعی وجود ندارد. پیامبر(صلی الله علیه و آله) در دوره ده ساله حکومت «دولت شهر» را به «دولت امت» تبدیل کرد که بزرگ‌ترین دستاورد رسول الله در حکومت است. رفتارهای اجتماعی و سیاسی مبتنی بر وحی رسول الله موجب شد، میان دوپایه قدرت حکومت نبوی پیوند ناگسستنی ایجاد شود. یکی از این رفتارها تشکیل نهاد شورا در حکومت رسول الله بود که در تصمیم گیری‌های مهم از آن بهره برداری می شد. این بخش زمینی حکومت نبوی بود که به استحکام ریشه‌های آن در دل و جان مردمی منجر شد که تا پیش از آن شکل رسمی یک حکومت را تجربه نکرده بودند. اما این حکومت یک صورت آسمانی هم داشت؛ طبق آیه «اطیعوا الله» و بنا به وحی الهی ضرورت تبعیت از پیامبر خاتم(صلی الله علیه و آله) بر مسلمانان آشکار بود. جامعه مدنی نبوی پس از ارتحال رسول خدا(صلی الله علیه و آله) از مسیر تعیین شده خارج و به دست اندازهایی افتاد که دیگر از آن پیوند ناگسستنی قدرت اجتماعی و سیاسی خبری نبود. هرچند در دوره کوتاه حکومت علی(علیه‌السلام) تجربه خوش حیات رسول الله تکرار شد، اما این زمان اندک و خیانت‌های جریان نفاق مانع از بین رفتن این شکاف شد. با روی کار آمدن حکومت اموی با روحیه اشرافی معاویه، فاصله به وجود آمده بین قدرت توده و حکومت را بیشتر کرده و به ایجاد زمزمه‌های قیام در بین امت منجر شد. این درحالی بود که جریان اعتقادی و کلامی که در خدمت خلافت اموی بود، با گسترش جبرگرایی نتوانست قاطبه امت را از اعتراض علیه امویان باز دارد. با آغاز امامت امام حسین(علیه‌السلام) و گذار از دوره معاویه، دیگرمانع صلح امام حسن(علیه‌السلام) پیش روی امام نبود. قدرت سیاسی به یزید منتقل و معاهده سیاسی توسط امویان نادیده گرفته شد. علاوه بر دروغ سیاسی امویان، قدرت  اجتماعی نیز قدرت سیاسی را نپذیرفت و شکاف بین این دو قدرت بیش از گذشته شد.

تجربه تاریخی حکومت پیامبر(صلی الله علیه و آله) و امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) موجب شد خواست مردم از هیئت حاکمه، اصلاح امور باشد. این درخواست با وجود فرد فاسدی مانند یزید غیرممکن بود، بنابراین تغییر رویه حکومت به تغییر حکومت بدل و براندازی حکومت یزید به خواست عمومی تبدیل شد. در این شرایط سیاسی و اجتماعی حضور امام حسین(علیه‌السلام) موجب شد این موج به توفانی تبدیل شود. توفانی که نخستین جرقه آن از کوفه زده شد. موج اعتراض‌های کوفیان از خلافت اموی به شاخصه سیاسی حکومت یزید باز می‌گردد. دردوره یزید، او به عنوان خلیفه پایگاه مردمی خودش را از دست داده و می خواست با توسل به زور، بر اریکه قدرت باقی بماند. این درحالی است که امام حسین(علیه‌السلام) رهبری قدرت اجتماعی را در دست داشت و از بیعت با قدرت سیاسی امتناع ورزید.

اینکه امام حسین(علیه‌السلام) پرچم قیام امت را به دست می‌گیرد را باید در تحولات فرهنگی پس ازپیامبر(صلی الله علیه و آله) تا خلافت یزید جست. تحولاتی که موجب سرخوردگی امت نبوی شد. تغییرات رو به رشد تمدنی اسلام در۲۳سال دوره پیامبر(صلی الله علیه و آله)، در نیم قرن پس از ایشان چنان رو به افول نهاد که موجب سرخوردگی امت نبوی شد. حکومت هایی که پس از پیامبر(صلی الله علیه و آله) روی کار آمدند به صورت تک بعدی بر فتوحات تمرکز و جامعه را گرفتار انحطاط فرهنگی کرد. این رشد نامتوازن با خلافت یزید به اوج خود رسید و سَر جامعه مانند یک کودک عقب مانده، به دوره جاهلیت بازگشت. در این شرایط است که بار دیگر قدرت اجتماعی به دنبال مدیر فرهنگی است تا از رجعت حکومت به جاهلیت جلوگیری کند. آنچه مهم است، بیداری مردم و نارضایتی اجتماعی از حکومت است که قیام کربلا را پدید می‌آورد. قیام کربلا به رهبری امام حسین(علیه‌السلام) گرچه با موج گسترده‌ای آغاز شد، اما در پایان راه با خیانت و دسیسه‌های حکومتی -ظاهراً- به فرجام نرسید و با شهادت امام حسین(علیه‌السلام) و یارانش پایان یافت. اما آنچه در گذر تاریخ از این قیام باقی ماند، درسی برای حاکمان است که اگر از مسیر حقیقت خارج شده و قدرت اجتماعی را نادیده بگیرند، آنچه رخ خواهد داد، نهضتی دیگر است. نهضتی که مردم ایران آن را به تأسی از حسین بن علی(علیه‌السلام) به نمایش گذاشتند.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.